ساعت ۲ بامداد ۱۹ آذر ۸۵، وقتی ماجرای قتل غلامرضا مردانی آذری- مدیر عامل ۸۰ ساله یک شرکت آسانسور سازی - در خیابان ایرانشهر به پلیس گزارش شد، تحقیقات تخصصی برای کشف راز این جنایت آغاز شد.
مدتی بعد، وقتی ماموران در بررسیهای تخصصی دریافتند منشی مقتول به نام لیلا در این جنایت نقش داشته است، او را دستگیر و در بازرسی از خانه وی ۳۰۰ میلیون تومان اوراق بهادار که از شرکت مقتول به سرقت رفته بود کشف کردند.
با اعتراف لیلا به حضور در این جنایت، همدستان او به نامهای مجید، حسین و ناصر دستگیر شدند و به این ترتیب پرونده متهمان برای محاکمه در اختیار قضات شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران قرار گرفت.
در نخستین جلسه رسیدگی به این پرونده که صبح سهشنبه گذشته و به ریاست قاضی عزیزی محمدی برگزار شد، متهم اصلی پرونده به نام مجید پس از حضور در جایگاه به قتل خیر مدرسه ساز اعتراف کرد اما مدعی شد سناریوی قتل این مرد را منشی مقتول طراحی کرده و او و همدستانش نیز آن را به اجرا گذاشتهاند.
پس از اظهارات مجید، در حالی که ادامه رسیدگی به این پرونده به ۲۷ خرداد ماه موکول شده بود، متهمان پای میز محاکمه قرار گرفتند.
من هیچکاره بودم!
ابتدای این جلسه، دادگاه منشی مقتول به نام لیلا را به جایگاه فراخواند و اتهام معاونت در قتل خیرمدرسه ساز را به او تفهیم کرد اما این زن مدعی شد از ماجرای جنایت خبر نداشته و روز حادثه نمیدانسته مجید و همدستانش قصد ارتکاب این جنایت را دارند.
- در این هنگام قاضی از او پرسید: اگر از ماجرای جنایت خبر نداشتی و نمیدانستی متهمان قصد کشتن مدیرعامل شرکت را دارند، پس چطور کپی شناسنامههای مقتول و دخترش به همراه ۳۰۰ میلیون تومان اوراق بهادار متعلق به مقتول از تو کشف شد.
متهم: من از سالها قبل از مقتول طلب داشتم و این اوراق بهادار را بهعنوان طلبم از وی گرفته بودم.
- قاضی: اگر طلبکار بودی و اوراق را بابت طلبت از مقتول گرفته بودی، چرا ۱۰۰ میلیون تومان از اوراق را بعد از جنایت برای فروش به بانک بردی و قبل از آن نبرده بودی؟
متهم: چون وقت کافی برای رفتن به بانک نداشتم.
- قاضی: تحقیقات نشان میدهد مقتول فرد بسیار دقیقی بوده، بنابراین باید در ازای دادن این اوراق از شما رسید میگرفت یا به شما رسید میداد اما هیچ رسیدی در این خصوص پیدا نشد.
متهم: او هیچ رسیدی نداد و نگرفت.
- قاضی: متهم ردیف اول به نام مجید در جلسه قبلی محاکمه مدعی شد که تو قرار بوده ۱۵ میلیون تومان به او بدهی. این پول را در ازای چهکاری میخواستی به او پرداخت کنی؟
متهم: من چنین وعدهای نداده بودم.
- قاضی: آیا شما در صحنه جنایت حضور داشتی؟
متهم: بله من آنجا بودم که مجید، حسین و ناصر وارد شرکت شدند. بیآنکه از نقشه آنها خبر داشته باشم، ناگهان متوجه شدم که آنها مقتول را غافلگیر کرده و او را به قتل رساندهاند.
- قاضی: اگر تو در این نقشه دخالتی نداشتی پس چرا روز حادثه وقتی دختر مقتول به شرکت زنگ زد و سراغ پدرش را گرفت حقیقت را به او نگفتی و دروغ گفتی؟
متهم: چون فکر نمیکردم حرفم را باور کند.
- قاضی: شب جنایت، دختر مقتول که از غیبت پدرش نگران شده بود به در خانه شما آمد و درباره او پرسید. چرا در آن زمان به او درخصوص قتل پدرش نگفتی و حتی در تحقیقات پلیسی نیز قصد داشتی ماموران را گمراه کنی؟
متهم سکوت میکند.
پس از اظهارات زن ۴۱ ساله، در حالی که او همچنان مدعی بود در این جنایت نقشی نداشته، ناصر- دیگر متهم پرونده- به اتهام معاونت در قتل در جایگاه متهمان قرار گرفت.
او با اعتراف به شرکت در این جنایت گفت: روز حادثه لیلا با من تماس گرفت و خواست برای حرف زدن با مقتول به شرکت بروم. وقتی وارد آنجا شدم مجید و حسین را دیدم که آنجا بودند و در همین هنگام با اشاره لیلا آنها به مقتول حمله ور شدند.
من در این ماجرا فقط پاهای مقتول را نگهداشتم و مجید بود که نوار چسب را به دور دهان وی بست و کیسه پلاستیکی را به سرش کشید.
پس از اظهارات این مرد، متهم دیگر پرونده به نام حسین نیز با حضور در جایگاه گفت: چند روز قبل از جنایت مجید- متهم ردیف اول- نزد من آمد و گفت خالهاش که منشی یک مرد کارخانهدار است قصد دارد طلبش را از صاحبکارش بگیرد و پیشنهاد مبلغ خوبی برای انجام این کار کرده است.
این بود که با مجید راهی شرکت مقتول شدیم و وقتی قدم به داخل شرکت گذاشتیم در فرصتی مناسب با اشاره لیلا- منشی شرکت- به مقتول حمله کردیم اما مجید بود که دستمال را در دهان مدیر شرکت گذاشت و سپس با چسب دهانش را بست و به سرش پاکت پلاستیکی کشید.
قرار بود پس از جنایت لیلا به هر کدام از ما ۱۵ میلیون تومان پول نقد بدهد که این کار را نکرد. پس از اظهارات متهمان، دستور ختم جلسه صادر و قضات دادگاه برای صدر رای نهایی وارد شور شدند.